پارساپارسا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

pesaram

عشقی فراتر از زمان

خاطرات

1392/4/5 16:32
نویسنده : gelareh
316 بازدید
اشتراک گذاری

چند ماهی است که در عقد کردی و دل باخته کسی شده ای که قرار است شریک لحظه هایت شود.و به علت دلتنگی و دوری از اون به سفر تن میدهی تو پاک و مطهری.

با هم نقشه سفر کوتاه را میکشید و به همه علام میکنید سفرتان زیارتی هست تا قبل از افتادن در جاده عشق و خطر .یک جمله زیبا میگوید : خدایا به امید تو و راهی میشوید .در این هنگام به دو راهی رسیده از جاده زیارت به جاده سیاحت تغییر مسیر میدهید و ... کم کم سفر به اخرین ساعات میرسد تو در راه برگشت ولی چرخ روزگار با تو نمیچرخد و تاریکی شب هم دست در دستش میگذارد جاده را اشتباهی طی میکنید .حس بدی وجودت را گرفته احساست میگویید که خداکنه جان سالم به در برید ماشین بین کلی کامیون و ترانزیت سکته میکند و تو .....انگاه است که وحشت در میان چشمانتان موج میزند افکار منفی که هیچ وقت امکان ندارد باهم هوجوم نبارند به سویت حمله ور.تسبیح به دست میگیری شروع میکنی به صلوات  در این حال در حال پاک کردن جمالت هستی که باعث گناهی نشه .خدایا میدونم هستی یارمان باش .شروع به نذر کردن میکنی .تا اینکه اینبار هم امداد غیبی به مددتون میاد ماشین روشن میشه  .دیگه برای هیچکدام رمقی  باقی نمانده به راه اصلی رسیده ای و همراهاتان در حال خودکشی ... ساعت 12 شب را نشان میدهد تو به خانه می رسی چراغها خاموش ارام وارد میشوی حتی نفس را هم به سختی میکشی و به طبقه پایین میروی تا شاید مورد سوال واقع نشی .سفر زیارتی خوبی بود مگه نه؟ تمام بدنت خسته وخرد و روحت بسیار شاکی اما تو فقط به سفر فکر میکنی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به pesaram می باشد