پارساپارسا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

pesaram

عشقی فراتر از زمان

نفخ ماهیها

1392/4/26 18:58
نویسنده : gelareh
400 بازدید
اشتراک گذاری

تاریخ 24 تیر  هست و ما متحییر از شگفتیهای طبیعت .سوال

اینبار داستان ما از اینجا شروع میشه که پارسا زبون ماهیها را فهمید و تونست به مدد اون ماهیها برسه اونم با چی فکر میکنید ؟  با زیره و زنیان  با این شاهکارش فکر نکنم تا 100سال دیگه این ماهیهایی نفخ شکم گیرن خنده  .

میگن خواب روزه دار هم، عبادت محسوب میشه البته این برای افرادی که فرزند کنجکاو یا بزارید راحت بگم فضول دارن صدق نمیکنه مثل جریان ما که خدا لایقمون دید و خواستیم خواب بعدظهر داشته باشیم و این وروجک را به خیال خودمون خواباندیم ،نگو آقا حوصله خواب نداشته و میخواست چربیهای اضافه والدینشو و البته اعصاب نداشته شونو سر حال بیاره.به تختش لبیک نگفته و در رفته و در آشپزخانه غوغا کرده .آرد گندم را داخل لباسشویی کرده بقیه اردها هم که دیگر جایی در مخزن پودر نداشتن هم روی موکت ولو شدن....تعجب

مامان جون گفتنشعینک موقع کار خرابی مشخص میکنه عمق فاجعه رو  لبخندو من با تمام خستگی انگار خواب از چشمم پرید و تمام انرژی نداشته ام امد به پاهام تا ببینم پادشاه یک متریم اینبار چی برامون تدارک دیده  نیشخند،حالا چطوری رفتم آشپزخانه بماند ،چی دیدم را بخونید لبخند که ارد بخاطر رنگ زیباش حرف اول را میزد گرچه اون موقع اصلا معلوم نبود لباسشویی هم بخشی از ماجرا را به خود اختصاص داده فقط موکت و لباسهای تن پارسا معلوم بود .بعد اون رنگ سبز اکواریوم  به علت وجود زیره و زنیان (خدا شانس بده به ماهیها ) و رنگ فسفری که همه جا خود نمایی میکرد نمیدونم پارسا چه خیری را میخواست علامت بگذارد که از فرش ،لباس،دست و پا والبته صورت مبارکش تا ظرفهای اشپزخونه و سرویش دسشویی همه فسفری رنگ شده بودن ..

تقسیم کار صورت گرفت مرتضی به جان اکواریوم افتاد بقیه دردسرها (چیه نکنه انتظار دارین بگم تفریحات سالم) افتاد به پای من..... خودمونیم کار کردیم به اندازه یک روز کامل خدا کنه ماجرا به همین جا ختم بخیر شود . خدارا شکر افطار دعوت خانه پدر شوهر جان هستیم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به pesaram می باشد