شیشه شکستن اونم از حالا؟
5/9/91
بازم از ماجرای پارسا بگم که چه کاری کرده، خودم که هنوز متعجبم!
بازی های کامپوتری را که این آقازاده به راحتی میاره و انجام میده این از این اما ماجرا از انجا شروع شد که پارسا در حال بازی بود که آقای همسر آمدند پیشدستی کردند و جای این بزرگوار را بر روی صندلی کامپیوتر گرفتند .پارسا جون هم قهر فرمودند و از اتاق بیرون رفتن بچه چقدر دوست داشتنیه ببین باباشو از پای کامی بلند نکرد،من هم در حال پند دادن به مرتضی بودم که ناگهان نفسها حبس شد .آری آقا زاده (پارسا جون را عرض میکنم) لیوان بینوا را محبت کردند و شکوندن آنهم از عصبانیت ،با صدا شکستن به سمت آشپزخانه دوان شدیم دیدم آقا قیافه حق به جانب گرفته داره اخم تحویلم میده گرچه دوتا نوازش شدید از جانب پدرش هم شد اما گفت اینکارو کردم چون بابا نذاشت کامپیوتر کار کنم... پیچاره لیوان نازنینم ،رنگ مورد علاقه من هم شانس دم دستش بود ....
کار به همینجا ختم به خیر نشد و به علت جیغ زدنهای فراون باز هم مورد عنایت مرتضی قرار گرفت و یک سیلی آرام بر روی صورتش فرود آمد (البته این برای اولین بار بود که صورت مبارکش نوازش میشد )به خاطر اینکار اشکش درامد اما چون درد نداشت زود ساکت شد و گفت :مامان من برای خودم گریه کردم کسی منو نزد حالا تو این حرفها همسر شرمنده بنده میفرماید گلاره بچه ام را نزنیها،،،،،،،پارسا با گذشت من میگه نه مامان که منو نزد هیچکس منو نزد من خودم گریه کردم تا حالا گذشت اینطوری دیدید؟؟؟؟؟؟؟؟؟