پارساپارسا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

pesaram

عشقی فراتر از زمان

راه رفتن

89/10/1   تقریبا بدون افتادن راه میره.امروز رفتیم آتلیه عکسشو گرفتیم .   اینم از راهپیمایی شازده کوچولوم. ...
28 خرداد 1390

چشمک

آذر   ٢٩ اذر .پارسا چشمک میزنه جفت چشماشو میبنده فشار میده مثلا چشمک زده ...
28 خرداد 1390

خاطرات

    89/8/22 شب با بابام آمدیم اراک  پارسا زیاد اذیت نکرد .خیلی دوست داشتم شمال میموندم اما تقریبا یک ماه بودم هر روز خونه یکی از اقوام میرفتم . خانه ها نزدیک هم بود . تا دلم تنگ میشود خانه داداش،عمو،خاله.... گرچه هر جا بودم حتما ساعت 8 خانه خودمان حضور داشتم تا ساعت خواب پارسا تغییر نکنه .طفلک پدر و مادرم ساعت 8 همه جا تاریک بود و آنها حتی تی وی هم نمیدیدن نکنه پارسا بیدار بشه.یادش بخیر حیف زود گذشت بازم باید بیام اینجا که کسی نیست تا ساعت های تنهایم را سر کنم البته مادر شوهر خوبم همیشه با روی گشاده پذیرای من و بچه ام هست اما ... ...
28 خرداد 1390

دندان

89/6/22 2 دندان پیش از مجموعه دندانهای بالای پارسا گلی درآمد
28 خرداد 1390

مسافرت شمال

89/7/17 شنبه شب هست و بلیط داریم برای شمال ساعت 9 شب شربت سرماخوردگی دادم به پارسا و تا ساعت 4 صبح خوابید اصلا صداش درنیامد. شمال حسابی گرم بود برخلاف اراک که صبح سردی داشت.ساعت 7 رسیدیم بابلسر مامان و بابا طبق معمول منتظر . ...
28 خرداد 1390

بازم اسهال

89/6/9 سه شنبه بود که باز شکم آقازاده ام کار کرد .اسهال شدید طوریکه از پوشک میزد بیرون. پنجشنبه  بردیم دکتر بچه را گفت وزنش 8/180 و آزمایش نوشت براش و البته این را گفت که ممکن از دندان باشد. 89/6/12 اسهال پارسا بند آمد ...
28 خرداد 1390

گل زدن ماشین عروس

  89/5/14 روز پر مشغلی بود . ماشین عروس را بابات تزئین کرد البته به کمک من .(آخه من خیلی دوست داشتم ماشین عروس تنها داداشم را درست کنم ) پارسا تو خونه دست بابا حسن بود.البته آرام نداشت خلاصه بعد از دو ساعت کار آرایش ماشین تمام شد .خیلی زیبا بود  بابا مرتضی استاد این کار است . هنوز کار گلکاری ماشین تمام نشده بود که پوریا گفت فیلمبردار منو کاشت گفته مشکلی برام پیش آمده نمیتونم بیام. با اجازه فیلمبردار داماد هم شدیم .دوباره من و بابا مرتضی رفتیم .پارسا با عمه الهه آرام گرفت و تو بغل اون لذت میبرد (عمه جان ماما هستن). مراسم شروع شد و چون صدای آهنگ زیاد بود بچه ام آرام نداشت مهمانها همه خودی بودن و به نوبت پارسا...
28 خرداد 1390

گفتن کلمه

  89/4/10 روز پنجشنبه است . امروز پسرم parsa کلمه (د) را گفت زبونشو بیرون میاره و کلمه میگه انگار میخواد حرف بزنه ...
28 خرداد 1390

سفر با اتوبوس به شمال

اولین سفر پارسا با اتوبوس برای رفتن به شمال در تاریخ 12 مرداد انجام شد . سه شنبه ،ساعت 10 شب ،صندلی 13 و 14 .جامون که خیلی راحت بود اولش کمی پارسا اذیت کرد آخه تلوزیون روشن بود ،ساعت 12 هم  ماشین سوهانی های قم نگه داشت نیم ساعت . اما  از 2 شب تا صبح  راحت خوابید.حتی از بابل که ماشین را عوض کردیم خواب بود بچم. علت سفر ازدواج دایی پوریا اعلام شد. چهارشنبه ساعت 6:45 صبح رسیدیم منزل بابا جونم .طبق معمول پدر در حیاط ایستاده بود  و  انتظار ما را میکشید ،در حیاط هم کمی باز  و مامان هم کنار آیفون منتظر ما ...
28 خرداد 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به pesaram می باشد