89/5/14 روز پر مشغلی بود . ماشین عروس را بابات تزئین کرد البته به کمک من .(آخه من خیلی دوست داشتم ماشین عروس تنها داداشم را درست کنم ) پارسا تو خونه دست بابا حسن بود.البته آرام نداشت خلاصه بعد از دو ساعت کار آرایش ماشین تمام شد .خیلی زیبا بود بابا مرتضی استاد این کار است . هنوز کار گلکاری ماشین تمام نشده بود که پوریا گفت فیلمبردار منو کاشت گفته مشکلی برام پیش آمده نمیتونم بیام. با اجازه فیلمبردار داماد هم شدیم .دوباره من و بابا مرتضی رفتیم .پارسا با عمه الهه آرام گرفت و تو بغل اون لذت میبرد (عمه جان ماما هستن). مراسم شروع شد و چون صدای آهنگ زیاد بود بچه ام آرام نداشت مهمانها همه خودی بودن و به نوبت پارسا...