خاطرات از شیر گرفتن
9/1 از امروز تصمیم گرفتم دیگه بهت بعدظهر شیر ندم البته تو هم مقاومت میکردی و نمیخوابیدی اولین قدم این بود که دیگه پیش کامپیوتر نشینم این پروسه تا از شیر گرفتن نهایی ادامه دارد. 90/9/1 برای از شیر گرفتن شب هم عزمم راسخ شد با مرتضی هم هماهنگ شدم تا دیدم پارسا میگه اوف شده م ه م ه روش به سفارش مادر شوهر جون چسب زدم و با رژقرمز حسابی خونی رنگش کردم موقع خواب هر 2 کنار پارسا خوابیدیم پارسا هم وسط ما بود که راه فرار نداشته باشه مرتب پارسا سراغ منو میگرفت مرتضی هم میگفت سینه اش زخم شده خوابیده این ترفند ادامه داشت تا پادشاه ساعت 11 خوابید و ساعت 3.5 بیدار شد دوباره مرتضی از محل خواب اصلیش یعنی پذیرایی به اتاق خواب آمد و خواباندش و آخرین...
نویسنده :
gelareh
9:58