پارساپارسا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

pesaram

عشقی فراتر از زمان

خاطرات

چند ماهی است که در عقد کردی و دل باخته کسی شده ای که قرار است شریک لحظه هایت شود.و به علت دلتنگی و دوری از اون به سفر تن میدهی تو پاک و مطهری. با هم نقشه سفر کوتاه را میکشید و به همه علام میکنید سفرتان زیارتی هست تا قبل از افتادن در جاده عشق و خطر .یک جمله زیبا میگوید : خدایا به امید تو و راهی میشوید .در این هنگام به دو راهی رسیده از جاده زیارت به جاده سیاحت تغییر مسیر میدهید و ... کم کم سفر به اخرین ساعات میرسد تو در راه برگشت ولی چرخ روزگار با تو نمیچرخد و تاریکی شب هم دست در دستش میگذارد جاده را اشتباهی طی میکنید .حس بدی وجودت را گرفته احساست میگویید که خداکنه جان سالم به در برید ماشین بین کلی کامیون و ترانزیت سکته میکند و تو .....انگاه...
5 تير 1392

عید

به امید خدا رهسپار مسافرتیم. اخ جون شمال.دوستان بدی اگه دیدید به بزرگواری خود ببخشید.
2 ارديبهشت 1392

تجدید خاطره مامان جون

25 بهمن امروز عصر یاد دوستان قدیمم افتادم با لطف یکی از بامرامهای عزیز شمارشونو بدست اوردم و بعد از 15سال با دوستان دبیرستانی و دانشگاهیم تماس گرفتم البته اون زمان اصلا فکر نمیکردم که بی معرفتی برای دوستم جز ذاتش شده باشه گرچه بین صحبتهامون نهایت محبت رد و بدل شد اما......... نمیشه انتظار زیادی از بعضی از آدما داشت راستی چرا همه اونا با داشتن یک مدرک سر کار بودن اما من با داشتن دوتا  همچنان در خانه بسر میبرم ؟؟؟؟؟؟.... ...
14 اسفند 1391

ترفند

بهمن   گاهی وقتها شده که بشنویم فلانی میگه: اره بچه ام چنین کارو کرده و ما دهانم از تعجب وا بمونه بگیم چطور ممکنه البته بین خودمون باشه شایدم بگیم زیاده روی میکنه اما وقتی اون حالت برای شخص خودمون اتفاق بیفته میشیم عین همون ادما که ... بگذریم ماجرای این بار از اینجا شروع شد که پسرک کوچک نقشه ای جالب برای بدست آوردن خواسته اش پیاده کرد و اینگونه تعریف کنم که شب هنگام که عقربه های ساعت عدد 11 را نشان میداد برای خواب اماده شدیم و پارسا هم طبق معمول بعد از اینکه آمار سیری یا گشنگیش بدست امد براش مسواک زده و بعد کلی تشریفات به سمت تختش هدایت کردیم. انگاه بعد خوندن داستان ،همسر جان=تنبل جان زود گفت : شب بخیر و خوابید. هنوز چندی نگذشت که...
6 بهمن 1391

تولد

7دی ماه شد و پارسا به سن 4سالگی قدم گذاشت.با قد 100 سانت و وزن 15کیلو مدعوین مثل سالهای پیش و اینبار مادر جونم و پوریا هم امدن و من بسیار خرسند از این ماجرا .بگذریم که درست روز 6برف شدیدی گرفت و امدو شدو مشکل کرد ...
16 دی 1391

پگاه

پگاه عزیزم آرامش و صبوری را برایت از درگاه ایزد منان خواستارم   پروردگارا!   آنكس كه جز تو عطا كننده ای نمی یابد نا امید مكن و آنكس كه از تو به غیر تو بی نیاز نمی شود بی یاری مگذار             این روزها به طرز عجیبی با خودم میجنگم  که دیده ها را نادیده بگیرم و شنیده ها را نشنیده .......   ...
13 آذر 1391

شیشه شکستن اونم از حالا؟

5/9/91 بازم از ماجرای پارسا بگم که چه کاری کرده، خودم که هنوز متعجبم! بازی های کامپوتری را که این آقازاده به راحتی میاره و انجام میده این از این اما ماجرا از انجا شروع شد که پارسا در حال بازی بود که آقای همسر آمدند پیشدستی کردند و جای این بزرگوار را بر روی صندلی کامپیوتر گرفتند .پارسا جون هم قهر فرمودند و از اتاق بیرون رفتن بچه چقدر دوست داشتنیه ببین باباشو از پای کامی بلند نکرد،من هم در حال پند دادن به مرتضی بودم که ناگهان نفسها حبس شد . آری آقا زاده (پارسا جون را عرض میکنم) لیوان بینوا را محبت کردند و  شکوندن آنهم از عصبانیت ،با صدا شکستن به سمت آشپزخانه دوان شدیم دیدم آقا قیافه حق به جانب گرفته داره اخم تحویلم میده  گرچه د...
9 آذر 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به pesaram می باشد